شرلوک هلمز و موریارتی

 

حتما شما شرلوک هلمز را می شناسید.به احتمال زیاد کتاب هایش رانیز خوانده اید(ومی دانید ارتور کانن دویل نویسنده ی خیلی خوب بوده!) اما به نسبت کسانی که شرلوک را می شناسند کسان کمتری رقیب عزیزش پروفسور جیمز موریارتی را می شناسن یا اگر بشناسند احتمالا از او متنفرند.نمونه اش یکی از دوستان خود من! اما من به عنوان طرفدار پر و پا قرص شرلوک عزیز عاشق موریارتی هستم می دانید چرا؟

خب پس ادامه ی مطلب را بخوانید.اول می خواهم کمی از شرلوک هلمز مغز متفکر خیابان بیکربگویم!

هلمز در یورکشایر به دنیا امد ودر لندن همراه با هم خانه و هم کارش در خانه ای دو طبقه در خیابان 221 بیکر زندگی می کرد .خانم هادسون صاحب خانه ان ها در طبقه ی بالا ی خانه ان دو منزل داشت وبه گفته هلمز سالیانه مقدار کمی را به عنوان اجاره دریافت می کرد.در کتاب اتود در قرمز لاکی که اولین داستان نوشته شده ی ارتور کانن دویل مربوط به هلمز است واتسون که به دلیل برخورد گلوله ی جزیل (نوعی گلوله که در افغانستان به کار می رفت) به شانه ی چپ ویا احتمالا به پای راست از ارتش اخراج شد به لندن آمده است وبه دلیل کمبود پول برای خرید خانه وبه کمک یکی از دوستان قدیمی اش(به نام استامفورد) با هلمز اشنا می شود.این کتاب به دلیل توصیف دقیق اشنایی ان دو در خور توجه است.
ازمایشگاه تالار بزرگی بود مملو از بطری هایی که به ردیف چیده شده بودندویا اینجا وانجا پخش وپلا شده بودند.فقط یک دانشجو در ان تالار بود و او هم روی میزی در فاصله دور خم شده وغرق کارش بود.صدای قدم های ما را که شنید سر بلند کرد وبا فریاد شادمانه ای از جا جهید.لوله ای در دست داشت و به طرف ما دوید:پیدایش کردم پیدایش کردم یک معرف پیدا کردم که هموگلوبین ان را ته نشیین می کند.
اگر معدن طلا هم پیدا کرد ه بود امکان نداشت این گونه خوشحال باشد.استامفورد ما را به هم معرفی کرد:اقای شرلوک هلمز.دکتر واتسون.
هلمز با قدرتی که از او به نظرم بعید می امد دستم را گرفت و ان را فشرد: حالتان چطور است تصور می کنم در افغانستان بوده اید.
این قسمت از کتاب ازمایشگاهی را توصیف می کند که هلمز در ان کار می کرده و از این جا بود که واتسون متوجه شد که با چه انسان عجیبی هم خانه شده.وبعد از مدتی وی درد ورنج سال های جنگ را فراموش کرده و همراه با هلمز به حل مسائل جنایی می پردازد .قدرت خارق العاده هلمز در حل این مسائل با کمک قوه ی استنتاج به گونه ای بوده که اغلب واتسون وسایرین را به تعجب وا می داشته است .او با استفاده از قدرت استنتاج قادر به حل تقریبا هر نوع مسئله ای بوده وبه گفه واتسون فقط در 2 مورد شکست خورد.
زندگی با هلمز کار دشواری نبود.ادم بی سرو صدایی بود و عادت های عادی ومتعارفی داشت.به ندرت اتفاق می افتاد که بعد از ساعت ده شب بیدار باشد و صبح ها بلا استثنا قبل از بیدار شدن من صبحانه اش را تمام کرده بود.گاهی در ازمایشگاه شیمی وگاهی هم در تالار تشریح مشغول به کار بود وگاهگداری به پیاده روی های طولانی می رفت واز پایین ترین نقاط شهر سر در می اورد .اما گاهی هم دچار حالت انفعال می شد ویکسره چندین روز روی کاناپه اتاق نشیمن دراز می کشید واز صبح تا شب به زحمت چند کلمه ای از دهانش بیرون می امد. دانش گسترده ای در خواص مواد وغیره داشت اما بی اطلاعی اش هم همان قدر گسترده بود.وقتی جمله ای از کارلایل برایش نقل کردم در نهایت ساده دلی پرسید او کیست ولی تعجبم زمانی به اوج رسید که فهمیدم از نظریه ی کوپرنیک و ترکیب منظومه ی شمسی بی اطلاع است! و او گفت : انگار خیلی تعجب کرده ای وحالا نهایت سعیم را می کنم که فراموشش کنم. و بعد ها نقل کرد که: مغز انسان مهانند انباری کوچکی است وادم باید چیز هایی در ان بریزد که ان ها را لازم دارد.
اتود در قرمز لاکی نشانه ی چهار دره وحشت درنده باسکرویل 4 رمان بلند وی هستندلازم به  ذکر است کتاب درنده باسکرویل بهترین رمان جنایی جهان شناخته شده است. رمانی که در ان هم جنایت وهم خرافات خفته است از سر ارتور کانن دویل نویسنده ی کتاب های شرلوک هلمز 4 رمان بلند و60 داستان کوتاه مربوط به شرلوک هلمز.باقی مانده است


نظرات شما عزیزان:

7007
ساعت15:23---26 خرداد 1392
راستی یه جوک در مورد شرو واتسن یه روز شر و واتسن ت ضحرای بزرگ افریق توی چادر خوابیده بودن که ناگهان شر واتسن را از خواب بیدار رد وگفت ^تو دراین لحظهکه اسمان را نیگا می کنی چی می فهمی گفت میفهم خداوند این همه اسمان وفلک را برای ما افریده شر برگشت گفت تو ینی این قدر خنگی که نمی فهمی دزد چادر مونو دزدیده

mobina
ساعت16:37---23 خرداد 1392
وبلاگ خوبی داری موفق باشی ب دوتا وبلاگ های منم سر بزن.پاسخ:خیلی ممنون که از وبلاگ من دیدن کردی.اما ادرس وبت رو ننوشتی.اگه بگی حتما می بینم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1395 | 15:30 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.